شهرمن- کتایون محمودی
سال ها رفت و آمد و پیوند عاطفی میان مردم جوانرود و خانم داودیان کلهر و ساخت مدرسه و حمایت و عشق، عاقبت راهی شد تا فاصله ها کم شوند و کلهر به قلب جوانرود برسد. امروز خیابان ختم به بازارچه که مانند گره کوری، باعث ترافیک و راهبندان دائم بود، باز شد و این مسیر و خیابان، به نام کلهر درخشید و آغوشش را به سوی مسافران باز کرد. وقتی بانوی ایل بی چشمداشت و حتی توقع تشکر، می آمد و می رفت تا بر زخم جوانرود، مرهم بگذارد؛ در میان خوبان قدردان این خطه، این ایده نقش بست تا به پاس خستگی هایش، خیابانی به نامش کنند و البته این زن متواضع قبول نکرد و نام ریشه و اصالت و ملیت اش را بر آن گزید و خوش بر دل ها نشست. نام قومی ( تمامی آزاده ) و مفتخر به تلفظ « کلهر » و چه جانانه جای خوش کرد و تحسین ها به دنبال داشت . دوباره مهمان جوانرود مهربان شدیم و دوستان بی غل و غش کمپین مهربانی، در ابتدای شهر به استقبال دختر ایل کلهر آمدند و چنان نسیم و درخت، پذیرای هم شدند. کاک تیمور مرادی موسس نبض مهربانی و استاد متواضع فرهنگ و ادب، دکتر جوانرودی، همراهی مان کردند تا به بلندای مشرف به خیابان رسیدیم و هوای سرد و مه غلیظ، مانع آن نشده بود تا دوستداران پیوند کردها، به محل افتتاح نیایند و لبخندهای آشنا، در هم آمیخت و تصویری زیبا به قاب ذهن ها برد. جوانرود را نمی توان با این ادبیات گنگ، توصیف کرد. جوانرود را باید با خودش، مردمش، فرهنگ و لباس و اصالتش معرفی کرد. دوستان فرهنگ آمده بودند. دوستان همدل آمده بودند و با این سرمایه می شد به تمام قله ها رسید. این چه پیوند محکمی بود تا دشت های فراخ قوم کلهر را به داستان کوردهای جاف جوانرود اضافه می کرد و از هرکدام هیچ نمی کاست و برعکس، مباهاتی می افزود! این کدام رابطه ی قوی بود که کلهر را به جوانرود و جوانرود را کلهر وصل می کرد! این چیزی نبود جز مهربانی؛ چیزی نبود جز عشق که در سنگ هم نفوذ می کند، نرم و نازنین اش می کند. ای عشق ای اکسیر ماندگاری و جاودانی، چه بی صدا نفوذ می کنی و بر تابلویی نقش می بندی و هزاران دل را به طرف خود می کشانی! نه مرز می شناسی، نه مذهب و نه ملیت، جدایت نمی کند از کسانی که به ناگهان همه چیزت می شوند و امروز جوانرود، از خودش و همه چیزش مایه گذاشت تا به ماه بانوی ایل بگوید جوانرود سرای توست و تو پناه عشق کلهری...
امروز جوانرود در گوش نسیم های رهگذر، در گوش بلوط های شاهد گفت که «کلهر»، تنها نام یک خیابان نیست، نام یک اشارت است تا رمز ماندگاری شود. رازی که چون دانه ای در دل سنگ سر بر می آورد و بالنده می شود . این یعنی کلهر جان ! درآ در این سرا که این سرا، سرای توست و کلید این قلعه ی فتح شده با عشق، در دست زنی است که هرگز خودش را جدای از هیچ کس ندانست و با نخوت در هیچ سرزمینی پای نگذاشت و هرجا رفت؛ نشان آبادانی بر جای گذاشت.
مبارک باد این روز فرخنده بر جوانرود قهرمان و تا ابد پاینده باد این پیوند میان کلهر و سوران ....





