شهرمن-اميرپويا قدسي/
نامش را به عنوان خبره ترين صافکار کرمانشاه بارها شنيده بودم، اما اولين باري که خودم گذرم به صافکاري "استاد باسم" افتاد، زماني بود که با پژو 405 دختر دانشجويي تصادف کردم که بدون اجازه و بي خبرماشين پدرش را بيرون آورده بود. شاهدان ماجرا وقتي موضوع را فهميدند همه به اتفاق توصيه کردند که ماشين را براي صافکاري پيش استاد باسم ببريم چون او طوري ماشين را بدون رنگ تعمير مي کند که هيچکس متوجه آسيب ديدگي آن نمي شود.
اغلب خودروهاي گرانقيمتي را که بدنه شان آسيب ديده به او ارجاع مي دهند؛ حتي بسياري از مشتري هايش از استان هاي ديگر هستند.
کارگاه "استاد باسم"، در يکي از کوچه هاي قديمي خيابان نقليه است. حوالي اين کارگاه منزل مسکوني وجود ندارد و از سر تا ته کوچه خودروهاي مختلف پارک شده اند. صداي چکش و ابزار ديگر صافکاري دائم به گوش مي رسد و گفتگوي ما را با استاد باسم فولاد رخ کمي سخت مي کند.
جدم ايراني است اما خودم متولد کاظمين هستم
متولد1342 در کاظمين بغداد است و چهار برادر و سه خواهر دارد. پدر و مادر او اهل کاظمين هستند اما پدربزرگ و مادربزرگش ايراني هستند. در سال 75 19 دو کشور ايران و عراق الجزايرتوافق کردند که ايراني هاي ساکن عراق به ايران برگردند. همان زمان «باسم فولاد رخ» به همراه خانواده اش از مرز خسروي به ايران باز ميگردند و در کرمانشاه ساکن مي شوند.
احداث زائرسرا با بخشي از درآمد کارگاه صافکاري
"استاد باسم"، از ارادتمندان اهل بيت است و به همين خاطر از زماني که صدام حسين سقوط ميکند با بخشي از درآمد کارگاهش ساختماني با دو طبقه و يک نيم طبقه براي زائرسرا و حسينيه احداث مي کند. اين ساختمان در همه روزهاي سال به صورت رايگان در اختيار زائران ايراني و مسافران عراقي است. و تنها زائرسراي استان است که در همه سال درش به روي زائران عتبات عاليات و زائران عراقي که براي زيارت به مشهد و ديگر اماکن متبرکه مي روند باز است.
49 سال کار در صافکاري
اين استاد صافکار درجه يک شهرمان، 49 سال است در کرمانشاه کار صافکاري انجام مي دهد و علت انتخاب اين شغل را که پيشه پدري اش است، علاقه به کار فني و صافکاري مي داند. چهار برادر ديگر او هم کارشان صافکاري است و در کرمانشاه زندگي مي کنند.
15 سال طول کشيد تا استادکار شدم
"استاد باسم" که شاگردانش "حاجي باسم" صدايش مي زنند، مي گويد: از پادويي بعد شاگردي سپس کارگري شروع کردم و پس از15 سال استاد کار شدم. او علت موفقيتش را در کار، علاقه و صداقت مي داند و بيان مي کند: "همه کار مي کنند و زحمت مي کشند اما در هرکاري اگر صداقت و علاقه باشد آن کار موفق است. در اين کار از دل و جان مايه مي گذاريم و در کار کوتاهي نمي کنيم. از اول صبح حدود 8 ونيم تا آخر شب حدود ساعت يازده کار مي کنيم. بيشتر تعميرگاهها فقط تا قبل از غروب کار مي کنند ولي ما اينجا چون بايد جوابگوي اين همه تقاضا باشيم تا آخر شب کار مي کنيم".
تا کنون در کارگاهم صد نفر استادکار شدهاند
از زماني که آقاي فولاد رخ کارگاهش را تأسيس کرده است صد نفر را با آموزش هايش به مرحله استادکاري رسانده است. بسياري از آنها هماکنون کارگاه مستقل دارند و برخي نيز هنوز پس از 15، 20 و 30 سال در کنار استاد باسم ماندهاند و با او همکاري مي کنند.
هم اکنون ده نفردر کارگاه اين استاد صافکارمشغول به کار هستند
استاد آنها را مانند خانواده خودش مي داند و سرنوشت تک تکشان براي مهم است. مي گويد: "به لطف خدا کارگاه ما محيط سالمي دارد و کساني که اينجا کار مي کنند افراد سالمي هستند. در اينجا همانند يک خانواده هستيم؛ يکي از شاگردانم الان دامادم است".
مسئولان براي اشتغالزايي مشوق هايي براي کارفرماها در نظر بگيرند
او ادامه مي دهد: "هر فردي که اينجا کار مي کند به اميدي آمده است. مسئولان شرايط کارفرماها را بهتر مي دانند. اين ها به بيمه نياز دارند ولي واقعاً هزينه بيمه بسيار گران است و پرداختش سخت است. اگر من بخواهم ده نفر را بيمه کنم بسيار دشوار است. از مسئولان خواهش مي کنم براي کارگاه هاي کوچکي مانند ما تخفيف هايي قائل شوند".
"استاد باسم" به مبلغي که به عنوان ماليات برايش درنظر گرفته شده است اشاره و عنوان مي کند: " »اداره دارايي براي درآمد يکساله کارگاه من 24 ميليون تومان ماليات در نظر گرفته است. اين مبلغ واقعاً سنگين است. من به يکي از مسئولان اداره دارايي گفتم صندلي برايت مي گذارم بيا اينجا بنشين ببين مي تواني يک ساعت اين همه صداي چکش کاري را تحمل کني؟ زندگي ده خانواده از اينجا تامين مي شود؛ ما با زحمتکشي به اينجا رسيدهايم. پدر من کارخانه دار و تاجر نبوده است. کارگر و زحمت کش بوده است. توقع داريم که مسئولان مشوق هايي براي اينگونه کارگاه ها در نظر بگيرند تا ما هم ترغيب شويم و براي نفرات بيشتري کارآفريني کنيم".
تا آنجا که فرصت داشته باشم کاري را رد نميکنم
"حاج باسم" معمولاً دست رد به سينه مشتري نميزند و به گفته خودش تا آنجايي که بتواند هر چقدر کار بيايد تحويل مي گيرد.
"گاهي مشتري کاري را مي آورد و مي خواهد جاي آسيبي که به خودرو وارد شده بدون رنگ تعمير شود و به حالت اولش باز گردد. اين کار بسيار ظريف است اگر متبحر نباشي باعث آسيب بيشتر به خودرو مي شوي. خدارا شکر تا حالا کاري نبوده که روي دستمان بماند و از پسش برنيامده باشيم".
او ادامه مي دهد: "باور کنيد چند روز پيش خانمي که مادر مرا مي شناسد سراغ ايشان رفته بود و خواهش کرده بود که مادرم وساطت کند که کار صافکاري ماشينش را خودم به شخصه انجام دهم. مي خواهم به مردم بگويم اينجا همه به کارشان وارد هستند و به بهترين نحو کارشان را انجام مي دهند".
مُبدع صافکاري بدون رنگ در کرمانشاه بودهام
اين استادکار برجسته صافکار اظهار مي کند: "از 30 سال پيش کار بدون رنگ (يعني صافکاري بدون رنگ) را در استان پياده کردم. هر کدام از کساني که اينجا کار کرده اند الان خودشان مستقل شدهاند و کارگاه مستقل دارند".
مي پرسم شنيده ام حتي نمايندگي ها هم برخي کارها را به شما ارجاع مي دهند. پاسخ ميدهد: " نمايندگي ها بيشتر کار تعويض اجزاء بدنه مانند در را انجام مي دهند ولي ما آن قسمت از بدنه را که آسيب ديده تعمير مي کنيم و سعي مي کنيم آن را به حالت اولش برگردانيم".
بارها ماشين عروس هاي امانتي را تعمير کردهام
از "استاد باسم " مي خواهم از کارش خاطره اي برايمان تعريف کند؛ مي گويد: " اينجا مشتريهاي مختلفي مراجعه مي کنند. مثلاً چندين بار پيش آمده که داماد براي ماشين عروس ماشيني را امانت گرفته و شب عروسي با آن تصادف کرده است و ما سعي کرده ايم مانند روز اول تعميرش کنيم. خيلي از مواقع ماشين زوار تصادف مي کند و آسيب مي بيند که برايشان تعمير مي کنيم. اگر خودرويشان مشکل ديگري هم داشته باشد به همکاران ديگر معرفيشان مي کنيم تا کارشان را انجام دهند".
او معتقد است: "اينجا سفره اي افتاده که پر از خير و برکت است. شما اگر تمام کارگاه هاي صافکاري سطح شهر را بررسي کنيد مي ببينيد هيچ کارگاهي به اين اندازه مشتري ندارد و شلوغ نيست و اين از لطف خدا و برکت اهل بيت است".
پسرم علاقه مند نبود؛ اما دوست دارم نوه ام کارم را بياموزد
استاد، يک پسر و سه دختر دارد که همه تحصيلات دانشگاهي دارند اما خود استاد فقط سواد خواندن و نوشتن دارد و از همان کودکي به کارکردن مشغول شده است. استاد باسم آموختن مهارت را کنار تحصيل با ارزش مي داند و بيان مي کند:پسرم مهندس عمران است و به آموختن کار من علاقه مند نبود. اما يک نوه دارم که در تابستان او را به کارگاه مي آورم و کار را به او آموزش مي دهم. به نظر من هم درس و هم فن و کار و مهارت بايد کنار يکديگر باشند".
اگر مسئولان امکاناتي فراهم کنند حاضرم مهارتم را به جوانان بياموزم
استاد باسم علاوه بر آنکه پنجه هاي طلايي دارد، قلبش هم زرين است. او علاقه مند است هنر و مهارتش را به جوانان شهرمان بياموزد. مي گويد: "متاسفانه بيشتر جوانان از آموختن مهارت فاصله گرفته اند. دوست دارم جوانان فن و مهارت بياموزند در آن صورت مي توانند کار کنند و بيکار نباشند. ظرفيت کار کردن در کرمانشاه زياد است اما جوانان بايد بياموزند چطور از آن استفاده کنند و کار کنند.
او از مسئولان درخواست مي کند امکاناتي برايش فراهم کنند تا بتواند جوانان را با اين هنر و صنعت آشنا کند و مهارت و تجربه اش را به آنها بياموزد.
وي تأکيد مي کند: "نه فقط من. کمک کنيد استادکاران در فنون مختلف اين برنامه را اجرا کنند و تخصصشان را به جوانان بياموزند".